بابایی یفت
از دیروز بابایی رفته شهرستان، بچه ها خیلی اذیتم میکنن محمد حسین مدام بهانه میگیره دست به هر چی میزنم داد میزنه نهههههههههه.
از دیروز بابایی رفته شهرستان، بچه ها خیلی اذیتم میکنن محمد حسین مدام بهانه میگیره دست به هر چی میزنم داد میزنه نهههههههههه.
مهدی هم اصلا به درس ومشقش نمیرسه دیشب دیکته شبشو ننوشت بدون شام خوابید و امروز معلمش برام یادداشت گذاشته،نمیدونه من خودم و خفه کردم ولیییییییییییییییی .حالا امشب قراره براش ماکارونی درست کنم تا بچه ام شاد شه اخه ماکارونی رو اندازه من وباباش دوست داره .
دیگه بدتر اینکه خودمم ناخوشم حوصله هیچ کاری رو ندارم،
خدایا پشت وپناه همه مسافرا باش انشالله بابایی هم زودتر بیاد
.